کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
transitions پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
transitions
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
transitions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذار، انتقال، تحول، عبور، برزخ، مرحله تغییر، تغییر از یک حالت بحالت دیگر
-
واژههای مشابه
-
transitive
گذرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فعلی که مفعول بیواسطه میپذیرد متـ . متعدی فعل گذرا، فعل متعدی transitive verb
-
transitivity
گذرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مقولهای دستوری مبتنی بر رابطۀ فعل گذرا و عناصر وابسته به آن در جمله
-
transitional
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذار
-
transitive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذار، رابطه مجازی، رابطه غیر مستقیم، انتقالی، متعدی، تراگذر، متغیر
-
transition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذار، انتقال، تحول، عبور، برزخ، مرحله تغییر، تغییر از یک حالت بحالت دیگر
-
transit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانزیت، عبور، گذر، عبور و مرور، راه عبور، حق العبور، عبور کردن
-
transitivity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانزیتی، حالت متعدی، انتقال پذیری، زود گذری
-
transitiveness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذار بودن
-
transited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذشت، عبور کردن
-
transiter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانزیستور
-
transiting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذرگاه، عبور کردن
-
transitioned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقال داده شد
-
nutritional transition/ nutrition transition
گذار تغذیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مجموعۀ تغییراتی که در ترکیب و نوع رژیم غذایی و الگوی فعالیت و وضعیت تغذیۀ یک جامعه در طول زمان ایجاد میشود