کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
things پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
things
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
things
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزها، اشیاء
-
واژههای مشابه
-
thingness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزی
-
thing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیز، کار، شیء، جامه، متاع، اسباب، شیی ء، دارایی، لباس
-
near thing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک چیزی
-
animate thing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحریک کردن چیزی
-
living thing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگی چیز
-
thing-in-itself
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزی در خود، شیء در نفس خود، حقیقت غایی
-
internet of things
اینترنت چیزها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] شبکۀ جهانی رایانهها و حسگرها و فعالگرهایی که ازطریق قراردادهای اینترنت به هم متصل هستند اختـ . چیزنت IO متـ . اینترنت اشیا internet of objects
-
sure thing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطمئن باشید