کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
swarmed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
swarmed
/swôrm/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
swarmed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
swarmed، ازدحام کردن، هجوم اوردن
-
واژههای مشابه
-
swarming
همتازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] روشی که براساس آن یگانهای عملیاتی خوداتکا (autonomous) یا نیمهخوداتکا (semi-autonomous) از چند سو به دشمن هجوم میبرند و سپس دوباره گرد هم میآیند
-
swarms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
swarms، ازدحام، گروه، دسته زیاد، گروه زنبوران، ازدحام کردن، هجوم اوردن
-
swarm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازدحام، گروه، دسته زیاد، گروه زنبوران، ازدحام کردن، هجوم اوردن
-
swarming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستنی ندهید، ازدحام کردن، هجوم اوردن
-
dike swarm
فوجِ آذرینتیغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دستهای تیغۀ آذرین کمابیش موازی
-
earthquake swarm
خوشهزمینلرزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مجموعهای از زمینلرزههای کوچک در گسترۀ زمانی و مکانی محدود، بدون زمینلرزۀ اصلی قابلتشخیص
-
meteor swarm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهاب سنگ زده
-
جستوجو در متن
-
swarmed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
swarmed، ازدحام کردن، هجوم اوردن