کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
surfacely پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
surfacely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطحی
-
واژههای مشابه
-
surfaces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطوح، سطح، رویه، تراز، بیرون، نما، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن
-
surfacing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشش، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن
-
surface
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح، رویه، تراز، بیرون، نما، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن، سطحی
-
surfaceness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطحی بودن
-
surfaced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ظاهر شد، بالا آمدن، جلا دادن، تسطیح کردن
-
surface chart, surface map
نقشۀ سطح زمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نقشۀ تحلیلی دیدبانیهای همدیدی وضع هوای سطح زمین که در آن تنها فشار سطحی به تراز متوسط دریا تبدیل شده است متـ . نقشۀ همدیدی سطح زمین surface synoptic chart نقشۀ تراز دریا sea-level chart نقشۀ فشار تراز دریا sea-level pressure chart
-
geopotential surface, level surface
سطح زمینپتانسیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مکان هندسی نقاطی با زمینپتانسیل ثابت متـ . سطح همزمینپتانسیل equigeopotential surface
-
curvature of a surface, curved surface
خمیدگی رویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در نقطهای از یک رویه در یک راستا، خمیدگی علامتدار برش آن رویه در آن نقطه در راستای مفروض
-
constant-pressure surface, isobaric surface
سطح فشارثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سطحی که فشار جوّ در همۀ نقاط آن در یک زمان معین یکسان است
-
isentropic surface, constant entropy surface
سطح همآنتروپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سطحی در فضا که آنتروپی یا دمای پتانسیلی آن در همه جا یکسان است
-
surface site
محوطۀ سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] جایی که بقایای باستانشناختی در سطح آن به دست میآید
-
surface find
یافتۀ سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] یافتهای که از سطح زمین به دست میآید
-
surface collection
گردآوری سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گردآوری روشمند دستساختهها یا بومساختههای نمایان در سطح یک محوطۀ باستانشناختی