کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
supervised پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
supervised
/ˈso͞opərˌvīz/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
supervised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحت نظارت، نظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
-
واژههای مشابه
-
supervises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت می کند، نظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
-
supervisal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست
-
supervisive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت بر
-
supervisance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرستی
-
supervise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، نظارت کردن، برنگری کردن، رسیدگی کردن
-
automatic train supervision, ATS
مدیریت خودکار قطار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانهای پیشرفته برای واپایش لحظهای قطارها شامل تنظیم سطح عملکردی قطارها و پایش لحظهبهلحظۀ موقعیت آنها و فراهمسازی اطلاعات ضروری برای سامانههای واپایی بهمنظور به حداقل رساندن مشکلات ناشی از هرگونه اختلال و بینظمی
-
control analysis, supervised analysis,supervisory analysis
روانکاوی با نظارت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که کارآموز با نظارت و راهنمایی روانکاو مجرب انجام میدهد
-
safe injection site, SIS 1, supervised injection site, SIS 2, medically supervised injection centre, MSIC
تزریقخانۀ ایمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مکانهایی بهداشتی با هدف زیانکاهی که در آنها شرایط و وسایل تزریق ایمن مانند سرنگ و سوزن فراهم است متـ . تسهیلات تزریق ایمن safe injection facility, SIF تسهیلات مصرف مواد drug consumption facility, DCF جایگاه مصرف مواد drug consumption room...