کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
superintends پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
superintends
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
superintends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، مباشرت کردن، ریاست کردن، نظارت کردن بر، سرپرستی کردن
-
واژههای مشابه
-
superintendents
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، ناظر، رئيس، مباشر، مدیر، متصدی
-
superintendent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، ناظر، رئيس، مباشر، مدیر، متصدی
-
superintend
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، مباشرت کردن، ریاست کردن، نظارت کردن بر، سرپرستی کردن
-
superintendencies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، سرپرستی، ریاست، نظارت، مباشرت
-
superintending
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرستی، مباشرت کردن، ریاست کردن، نظارت کردن بر، سرپرستی کردن
-
superintendence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، سرپرستی، ریاست، مباشرت
-
superintendant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست
-
superintendency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرستی، ریاست، نظارت، مباشرت
-
superintender
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست
-
cargo superintendent
ناظر بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کارشناسی که به نمایندگی مالک کشتی یا شرکت کشتیرانی، با توجه به امکانات کشتی و نوع بار، بر توزیع مناسب و مطمئن و ایمن و کارآمد بار در انبارهای کشتی نظارت دارد
-
forest superintendent
سرجنگلدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فرد کارشناس جنگل که مسئولیت ادارۀ امور جنگل را در یک ناحیه یا استان بر عهده داشته باشد
-
school superintendent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست مدرسه