کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
stuffs پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
stuffs
دیکشنری
مواد غذایی
اسم
thing, stuff, object, matter, res, nip
چیز
article, material, matter, female, substance, substance
ماده
gender, genus, material, kind, stuff, commodity
جنس
cloth, fabric, textile, tissue, piece, lot
پارچه
stuff, crap, blather, hokum, bosh, windy
چرند
commodity, merchandise, article, lot, stuff, ware
کالا
فعل
fill, fill in, stow, heap, glut, load
پر کردن
stuff
تپاندن
cram, squeeze, jam, stuff, thrust
چپاندن
accumulate, stack, fill, stuff, cumulate, hoard
انباشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
stuffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواد غذایی، چیز، ماده، جنس، پارچه، چرند، کالا، پر کردن، تپاندن، چپاندن، انباشتن
-
واژههای مشابه
-
stuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیز، ماده، جنس، پارچه، چرند، کالا، پر کردن، تپاندن، چپاندن، انباشتن
-
sob stuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاعره
-
real stuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزهای واقعی
-
small stuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزهای کوچک
-
hot stuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیزهای گرم
-
create from raw stuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از چیزهای خام ایجاد کنید