کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
strike zone پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
strike zone
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
strike zone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منطقه اعتصاب، منطقه خط سیر، سیرمجاز گوی چوگان زن
-
واژههای مشابه
-
striked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنج می برد
-
strikes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتصاب، ضربه، ضربت، برخورد، اصابت، ضرب، ضربه زدن، زدن، خوردن، اعتصاب کردن، خطور کردن، ضرب زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن
-
striking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل توجه، برجسته، موثر، قابل توجه، برجسته، زننده، موثر، خیلی خوب، گیرنده
-
strike plating
آبکاری اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] نشاندن لایهای نازک در فرایند آبکاری پیش از پوششدهی نهایی
-
strike the set
جمعکردن صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] برچیدن کامل آرایهها و صحنه
-
bridge strike
سانحۀ پل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] برخورد یک وسیلۀ نقلیۀ جادهای با سازۀ بالاسر آن که پلی ریلی است که در نتیجۀ آن مسیر قطار تا انجام بازدید کارشناس مسدود یا دستکم سبب تأخیر در حرکت قطار میشود
-
tail strike
دُمضربه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برخورد دُم هواپیما با زمین در هنگام برخاست
-
strike joint
درزۀ امتدادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] درزهای که امتداد آن به موازات لایهبندی یا رَخ سنگ است
-
strike the props
بیرون بردن وسایل صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] خارج کردن وسایل صحنه در فواصل مختلف نمایش
-
preemptive strike
حملۀ پیشدستانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تهاجم برای انهدام سلاحهای یک کشور
-
strike down
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتصاب کردن
-
sympathy strike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتصاب همدردی
-
strike dumb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتصاب گنگ