کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
stop over پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
stop over
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
stop over
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توقف کن، توقفگاه بین راه
-
واژههای مشابه
-
stops
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف می شود، توقف، ایست، ایستگاه، ترک، تکیه، نقطه، تعلیق، متوقف ساختن، ایستادن، توقف کردن، پر کردن، خوابیدن، مانع شدن، تعطیل کردن، ایستادگی کردن، موقوف کردن، مسدود ساختن، ایستاندن، از کار افتادن، نگاه داشتن، سد کردن، بند اوردن، خواباندن
-
stopped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف شد، موقوف
-
stopping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متوقف کردن، متوقف ساختن، ایستادن، توقف کردن، پر کردن، خوابیدن، مانع شدن، تعطیل کردن، ایستادگی کردن، موقوف کردن، مسدود ساختن، ایستاندن، از کار افتادن، نگاه داشتن، سد کردن، بند اوردن، خواباندن
-
stop 5, stopping 3
گرفت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گذاشتن انگشت بر روی سیم سازهای خانوادۀ بربطها
-
car stop, wheel stop
کفش خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] 1. افزارهای که برای جلوگیری از حرکت قطار در جلوی چرخهای آن گذاشته میشود 2. بخشی از خط در قطارهای شهری برای سوار و پیاده کردن مسافران
-
buffer stop, bump stop
سپر انتهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی سازۀ ریلی که در انتهای خط آهن قرار میگیرد و مانع خروج وسیلۀ نقلیه از انتهای خط میشود
-
stop 3, stopping 1
پردهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گذاشتن انگشت بر روی سوراخهای سازهای بادی
-
stopping 2, hand stopping
شیپورهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] تولید نتهای مقید (stopped notes) در هورن یا ترومپت
-
stop 4, register, draw stop/ draw-stop, stop lever
صداگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] 1. مجموعهای از لولههای اُرگ که هرکدام به یکی از شستیهای ساز متصل است و با کشیدن کشو یا زدن دکمۀ مخصوص آنها ساز به صدا درمیآید 2. هریک از کشوها یا دکمههای مخصوص به صدا در آوردن اُرگ 3. در هارپسیکورد (harpsichord) مجموعهای از جکها که نو...
-
bus stop, transit stop 1
ایستگاه اتوبوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محوطهای که در آن مسافران برای سوار شدن بهوسیلۀ نقلیه و پیاده شدن از آن انتظار میکشند و معمولاً علائمی برای مشخص کردن محل ایستگاه در آنجا نصب میشود
-
stopped note
نت گرفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] 1. صدایی که نوازنده در هنگام نواختن هورن یا ترمپت با قرار دادن دست خود در برابر یا درون شیپورۀ ساز، تولید میکند 2. نتی که با گرفت یا پردهگیری تولید میشود متـ . صوت گرفته stopped tone
-
stopping distance
مسافت توقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کمترین مسافتی که شناور درحالحرکت نیاز دارد تا پس از توقف نیروی محرکه از حرکت باز ایستد
-
stopped time
مدت توقف اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] مدتزمان توقف در یک سفر به دلیل توقف جریان تردد