کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
stick figure پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
stick figure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکل چهره
-
واژههای مشابه
-
sticked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبید، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
-
stickful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبنده
-
stickfuls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stickfuls
-
stick in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب در
-
stick by
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگه داشته شده به وسیله
-
stick to
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب به
-
stick with
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب با
-
sticks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب، چماق، عصا، چوب دستی، شلاق، چسبناک، چسبندگی، تاخیر، وقفه، وضع، پیچ درکار، باهو، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
-
sticking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبیده، الصاق
-
control stick
دستهفرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] اهرمی که خلبان بهکمک آن شهپرها و سکان افقی را به حرکت درمیآورد
-
stick puppet
عروسک میلَکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نوعی عروسک میلهای ساده که در آغاز برای به نمایش درآوردن داستانهای حضرت مسیح از آن استفاده میکردند
-
sticking point
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطه ی چسبناک
-
celery stick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب کرفس