کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
station waggon پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
station waggon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واگن واگن
-
واژههای مشابه
-
stationer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه، فروشنده لوازم التحریر، نوشت افزار فروش
-
stationing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستادن، مستقر کردن، در پست معینی گذاردن
-
stational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستقل
-
stations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه ها، ایستگاه، مرکز، جایگاه، مقام، موقعیت، مرحله، وقفه، موقعیت اجتماعی، جا، در حال سکون، پاتوغ، ایستگاه اتوبوس و غیره، وضع، توقفگاه نظامیان و امثال ان، رتبه، مستقر کردن، در پست معینی گذاردن
-
stationers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه های رادیویی، فروشنده لوازم التحریر، نوشت افزار فروش
-
station amenities, station facilities
تأسیسات ایستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تجهیزات تأمین آب و برق و مواردی از این قبیل در ایستگاههای راهآهن
-
station to station time
زمان خروجتاخروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فاصلۀ زمانی بین خروج وسیلۀ نقلیه از دو ایستگاه متوالی
-
station to station speed
سرعت خروجتاخروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سرعت متوسط سفر وسیلۀ نقلیۀ عمومی بین دو ایستگاه متوالی از زمان ترک ایستگاه اول تا ترک ایستگاه بعدی
-
station wagon, station 3
خودروِ سفری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خودروی که صندلی عقب آن قابل برداشتن یا تا شدن باشد و صندوق عقب نداشته باشد متـ . سفری
-
intermodal station, multimodal station
ایستگاه چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ایستگاهی متشکل از پایانههای مختلف آبی و جادهای و ریلی و هوایی
-
ocean station, marine station
ایستگاه دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ ویژهای از سطح اقیانوس تقریباً به شکل مربع با اضلاع 200 میل دریایی
-
broadcast station, station 2
ایستگاه رادیوتلویزیونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ایستگاهی که ازطریق آن برای عموم مردم برنامۀ رادیویی یا تلویزیونی پخش میشود متـ . فرستندۀ رادیوتلویزیونی
-
wayside station, crossing station, roadside station, non-junction station
ایستگاه تلاقیـ سبقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نیمایستگاهی که اغلب برای سبقتگیری قطار تندرو از قطار کندرو یا برای آزاد کردن مسیر حرکت دو قطار مقابل مورد استفاده قرار میگیرد