کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
stabilisation پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
stabilisation
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
stabilisation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایدارسازی، تثبیت، تحکیم، استواری، ایجاد موازنه
-
واژههای مشابه
-
stabilised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت شده، ثابت شدن، تثبیت کردن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
-
stabilising
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبات دادن، ثابت شدن، تثبیت کردن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
-
stabilise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت کردن، ثابت شدن، پایاساختن، بحالت موازنه دراوردن، پایاسازی، استوار کردن
-
horizontal stabiliser, horizontal tail, stabiliser
دُم افقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ماهیواری کموبیش افقی در دُم هواگَرد برای تأمین پایداری طولی متـ . دُم tailplane
-
stabilising altitude
ارتفاع پایداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ارتفاعی که در آن آهنگ اوجگیری واقعی هواگرد صفر است
-
stabilised warfare
جنگ تثبیتشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جنگی که در آن عملیات هر دو طرف متخاصم منحصر به اجرای تحرکات محدود است
-
stabilising parachute
چتر پایدارساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] چتری برای حفظ تعادل بار پس از پایین انداختن آن از هواگرد
-
stabilising float
شناور پایدارساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هریک از شناورهای کوچکی که در دو طرف زیر بال هواگردهای آبنشین نصب میشود تا در هنگام فرود به پایداری هواگرد بر روی آب کمک کند
-
vertical stabiliser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت کننده عمودی
-
horizontal stabiliser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت کننده افقی
-
stabilising gear, outrigger
ارابۀ فرود پایدارساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هریک از دو ارابۀ فرود کوچک در دو نوک بال هواگردهای خشکینشین (landplane) که سبب پایداری عرضی هواگرد، بهویژه در هنگام گردش، میشود
-
hard stabilisation/ hard stabilization
پایدارساز ساحلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] هرنوع سازه که برای حفاظت از ساحل یا ممانعت از حرکت شن و ماسه در امتداد ساحل ساخته میشود
-
vertical stabiliser/ vertical stabilizer, vertical tail
دُم عمودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ماهیواری قائم یا مایل در انتهای هواگَرد یا نوک بالها برای تأمین پایداری سمتی متـ . باله 1 fin, tail fin بالۀ عمودی vertical fin