کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
squat پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
squat
/skwät/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
squat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، محل چمباتمه زنی، چمباتمه زدن، چمباتمه نشستن، قوز کردن، چندک زدن، چنباتمه زدن، چاق و خپل
-
واژههای مشابه
-
squatting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، چمباتمه زدن، چمباتمه نشستن، قوز کردن، چندک زدن، چنباتمه زدن
-
squatness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن
-
squatted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشسته، چمباتمه زدن، چمباتمه نشستن، قوز کردن، چندک زدن، چنباتمه زدن
-
squat 2, squatting
نشست پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] افزایش آبخور شناور در پاشنه همزمان با کاهش آن در سینه در هنگام حرکت در آبهای کمعمق یا براثر افزایش سرعت و بزرگتر شدن امواج حاصل از برخورد سینۀ کشتی با سطح آب
-
squat 1
چمپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در وزنهبرداری و آمادگی جسمانی، حرکت یا تمرینی شامل نشستن و برخاستن ورزشکار درحالیکه وزنهای را پشت سر و روی شانهها نگه داشته است
-
cyber-squatting
رایااحتکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ثبت یک نام دامنۀ اینترنتی بهمنظور فروش آن با قیمت بالاتر در آینده
-
diddly-squat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن
-
contracted burial, squatting burial
تدفین چمباتمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← تدفین خمیده