کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
sprinkling پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
sprinkling
/ˈspriNGk(ə)liNG/
دیکشنری
آبیاری کردن
فعل
spray, sprinkle, pour, infuse, sparge, strew
پاشیدن
secrete, spatter, discharge, plash, splash, splatter
ترشح کردن
sprinkle
گلنم زدن
sprinkle, wet down
اب پاشی کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
sprinkling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبیاری کردن، پاشیدن، ترشح کردن، گلنم زدن، اب پاشی کردن
-
واژههای مشابه
-
sprinkles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشیدن، ترشح، ریزش نم نم، چکه، ترشح کردن، گلنم زدن، اب پاشی کردن
-
sprinkle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بپاشید، ترشح، ریزش نم نم، چکه، پاشیدن، ترشح کردن، گلنم زدن، اب پاشی کردن
-
sprinkled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشیدن، ترشح کردن، گلنم زدن، اب پاشی کردن
-
sprinklings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبرنگ