کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
spinning پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
spinning
/ˈspiniNG/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
spinning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حال چرخش، نخ ریسی، غزل
-
واژههای مشابه
-
spins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخش، چرخاندن، چرخیدن، چرخ زدن، فر زدن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن، خیط و پیت کردن
-
spin-spin interaction
برهمکنش اسپین ـ اسپین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] برهمکنشی که سبب سمتگیری اسپین الکترونها به یکدیگر میشود
-
spin decoupling
واجفتشدگی اسپین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] شیوهای برای سادهکردن طیف NMR که پیچیدگی آن در نتیجۀ جفت شدن اسپین ـ اسپین است متـ . واجفتشدگی decoupling
-
spin 3
فروچرخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] چرخش مارپیچی پیوسته و روبهپایین هواپیما که در آن یکی از بالها زودتر از دیگری در زاویۀ واماندگی قرار میگیرد
-
spin 1
اسپین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تکانۀ زاویهای ذاتی یک ذرۀ بنیادی یا هسته
-
spin 2
چرخش 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] چرخیدن جسم حول هر محور گذرنده از داخل آن
-
spin echo
پژواک اسپینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوعی تشدید مغناطیسی هسته که در آن میدان بسامد رادیویی بهصورت دو تَپ اعمال میشود
-
spin resonance
تشدید اسپینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تشدید مغناطیسی
-
spinning jenny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جین ریسندگی
-
spinning top
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخش بالا
-
yarn-spinning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نخ ریسی
-
spin-off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخش
-
spin the plate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخش صفحه