کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
sorting پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
sorting
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
sorting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب سازی، جور کردن، طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن، جور درامدن، پیوستن، دمساز شدن
-
sorting
فرهنگ لغات علمی
طبقهبندی
-
sorting
فرهنگ لغات علمی
دستهبندی
-
sorting
فرهنگ لغات علمی
طبقهبندی
-
واژههای مشابه
-
sort of
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوعی از، تقریبا، نسبتا، بمقدار متوسط، بمیزان متوسط
-
sort
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب سازی، نوع، گونه، جور، قسم، طرز، طبقه، رقم، جور کردن، طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن، جور درامدن، پیوستن، دمساز شدن
-
sortes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب کردن
-
sorted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب شده اند، جور کردن، طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن، جور درامدن، پیوستن، دمساز شدن
-
sorting program
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه مرتب سازی
-
sort program
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه مرتب سازی
-
sorting algorithm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الگوریتم مرتب سازی
-
sort out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب کردن بر، سردرآوردن از
-
ill-sorted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب شده اند، بد نهاد، ناخوشایند، ناجور، نا سازگار، نا مناسب
-
classification yard, sorting yard
محوطۀ ردهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] محوطهای در ایستگاه راهآهن برای دستهبندی واگنها و تشکیل قطار و اعزام آنها به مقاصد مختلف