کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
solution پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
solution
/səˈlo͞oSHən/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
solution
محلول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هرنوع مخلوط همگن بهصورت مایع یا گاز یا جامد
-
solution
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راه حل، محلول، حل، چاره سازی، شولش، تسویه
-
واژههای مشابه
-
solute
حلشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که در یک حلاّل حل شود و تشکیل محلول دهد متـ . حلشونده
-
solutional
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محلول
-
solutizer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راه حل
-
solutes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
solutes، جسم حل شده
-
solutions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راه حل ها، راه حل، محلول، حل، چاره سازی، شولش، تسویه
-
solutive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلال
-
hydroquinone solution
فرهنگ لغات علمی
محلول هیدروکینون
-
heat of solution, enthalpy of solution
گرمای انحلال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] گرمای آزادشده یا جذبشده براثر حل شدن کامل یک مول از یک مادۀ معین در حجم زیادی از حلاّل
-
chemical solution deposition
فرهنگ لغات علمی
رسوبدهی محلول شیمیایی
-
intercalation polymer from solution
فرهنگ لغات علمی
فرآوری محلول
-
solution processable fabrication
فرهنگ لغات علمی
تولید گرافن از فاز محلول
-
aqueous solution
محلول آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر محلولی که حلاّل آن آب است