کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
smitten پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
smitten
دیکشنری
ضرب و شتم
فعل
defeat, outdo, smite, crush, skunk, trounce
شکست دادن
touch, hit, beat, slap, strike, imprint
زدن
break, fracture, shatter, violate, cleave, refract
شکستن
kill, murder, assassinate, destroy, mortify, extinguish
کشتن
oppress, smite
ذلیل کردن
knock, beat, pummel, flail, drive, bruise
کوبیدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
smitten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضرب و شتم، شکست دادن، زدن، شکستن، کشتن، ذلیل کردن، کوبیدن
-
واژههای مشابه
-
conscience-smitten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجدان دمیده شده است