کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
smash پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
smash
/smaSH/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
smash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درهم کوبیدن، سر و صدا، تصادم، برخورد، ضربت، ورشکست شدن، درهم شکستن، خرد کردن، شکست دادن، بشدت زدن، پرس کردن
-
واژههای مشابه
-
smashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر و صدا، تصادم، برخورد، ضربت، ورشکست شدن، درهم شکستن، خرد کردن، شکست دادن، بشدت زدن، درهم کوبیدن، پرس کردن
-
smashed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست خورده، ورشکست شدن، درهم شکستن، خرد کردن، شکست دادن، بشدت زدن، درهم کوبیدن، پرس کردن
-
smashing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوق العاده، خردشدگی
-
smash up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دادن، تصادم، کاملا خرد شده، نا بودی
-
smash-up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر و صدا کردن، تصادم، کاملا خرد شده، نا بودی
-
fat smash diet
رژیم چربیشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم غذایی نودروزه و چهارمرحلهای که با از بین بردن عادتهای بد غذایی و تغییر الگوی زندگی باعث کاهش شدید چربیها و وزن میشود