کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
sight پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
sight
/sīt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
sight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منظره، بینایی، دید، چشم، نظر، بینش، منظر، دیدگاه، جلوه، تماشا، باصره، قیافه، قدرت دید، هدف، الت نشانه روی، دیدن، رویت کردن، دید زدن، بازرسی کردن
-
واژههای مشابه
-
sightings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهدات
-
in sight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بینش، بصیرت، درون بینی، بینش، بصیرت، فهم، فراست، بینایی، درون بینی، چشم باطن
-
sights
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناظر، بینایی، دید، چشم، نظر، منظره، بینش، منظر، دیدگاه، جلوه، تماشا، باصره، قیافه، قدرت دید، هدف، الت نشانه روی، دیدن، رویت کردن، دید زدن، بازرسی کردن
-
sightful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل توجه
-
sightfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ستایش
-
peep-sight/ peep sight
چشمی 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ابزاری برای هدفگیری که بر روی بازوی زبرین کمان نصب میشود و دارای یک صفحۀ عمودی و تیغۀ افقی متحرک و قابل تنظیم است
-
signal sighting
جانمایی علامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] نصب علامت بهنحویکه راننده دید بهینه داشته باشد
-
combined sight
چشمی ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افزارۀ نشانهگیری سلاح با توانایی کارکرد در بیش از یک وضعیت
-
sight-singing
سرایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] اجرای آوازی تمرینهای موسیقی با تلفظ نام نُتها یا با تکرار هجاهایی مانند آ، ای، ها
-
sight-reading
دیدخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] تبدیل نشانههای مکتوب موسیقی به صدا ازطریق تصور ذهنی اصوات یا اجرای آنها بدون تمرین قبلی
-
sighting distance
دیدرَس 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] حداکثر فاصلهای که رانندۀ وسیلۀ نقلیۀ ریلی میتواند علائم راهنمایی را بهوضوح ببیند
-
sight 2
دیدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] منظره یا بهطورکلی آنچه ارزش دیدن داشته باشد
-
long sighted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلند بلند، دوربین، عاقبت اندیش