کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
sensors پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
sensors
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
sensors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنسورها، حسی، حساس، ضبط کننده، عضو حسی
-
واژههای مشابه
-
sensor
حسگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاهی که در برابر تغییرات یک کمیت فیزیکی مانند نور یا صوت یا گرما واکنش نشان دهد و آنها را به علائم اطلاعاتی مناسب تبدیل کند
-
sensor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنسور، حسی، حساس، ضبط کننده، عضو حسی
-
polarimetric sensors
فرهنگ لغات علمی
حسگرهای پلاریمتری
-
sensor network
شبکۀ حسگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شبکهای از گرههای پرشمار و مستقل از حسگرهای کوچک، که دارای توانایی حسگری و پردازش و ارتباطات هستند
-
sensor fusion
حسگرآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ترکیب خودکار اطلاعات خروجی از چند حسگر مختلف و تبدیل آنها به یک واحد
-
curvature sensor
حسگر خمیدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ابزاری برای اندازهگیری خطای جبهۀ موج
-
sensor seeding
حسگرریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] رهاسازی شماری حسگر کوچک باتریدار برای ردیابی تحرکات دشمن ازطریق ارسال دادههای دریافتی، اعم از نشانکهای صوتی و نوری و رادیویی، به مرکز پایش
-
bioanalytical sensor
حسگر زیتجزیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] زیحسگری که گیرندۀ زیستشیمیایی آن از مواد زیستی نظیر زیمایهها و ریزاندامگانها تشکیل شده است
-
biomedical sensor
حسگر زیستپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] حسگری که برای پایشهای تهاجمی یا غیرتهاجمی متغیرهای کاراندامشناختی کلیدی بهمنظور تشخیص طبی و نظارت بر درمان به کار میرود
-
intake air temperature sensor, intake temperature sensor
حسگر دمای هوای ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] حسگری در مسیر هوای ورودی به موتور که نوسانات دمایی را تبدیل به نشانک الکتریکی میکند
-
inductive proximity sensor
نزداحسگر القایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نزداحسگری که براساس تغییر ضریب القاوری ناشی از حضور شیء فلزی کار میکند
-
capacitive proximity sensor
نزداحسگر خازنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نزداحسگری که میتواند حضور هر جسم جامدی را که بر ظرفیت خازنی نسبی آن نسبت به زمین اثر بگذارد، تشخیص دهد
-
ultrasound proximity sensor
نزداحسگر فراصوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نزداحسگری که تراگذار صوتی دارد و در بسامدهای فراصوتی بزرگتر از بیست هزار هرتز به ارتعاش درمیآید