کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
self-assembly پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
self-assembly
فرهنگ لغات علمی
خود تجمع یافته
-
self-assembly
فرهنگ لغات علمی
خودآرایی
-
واژههای مشابه
-
self assembly/self-assembly
خودگردایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] قابلیت ایجاد ساختارهایی از زیرواحدهای سازندۀ آن بیآنکه منبعی بیرونی اطلاعاتی دربارۀ نحوۀ ساخت ساختارهای اولیه ارائه دهد
-
assembly
فرهنگ لغات علمی
مونتاژ
-
assembler
همگذار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. برنامۀ مترجمی که دستورهای نوشتهشده به زبان همگذاری را به زبان ماشین ترجمه میکند 2. زبان برنامهنویسی همگذاری
-
assemble
همگذاری کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ترجمه کردن یک برنامۀ رایانهای، از زبان همگذاری به زبان ماشین
-
assembler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ کننده، همگذار
-
assemblies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجامع، مجلس، اجتماع، انجمن، گروه، هيئت قانونگذاری، هم گذاری
-
assemblement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
assembl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ
-
assembles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ می کند، سوار کردن، جمع شدن، فراهم اوردن، همگذاردن، انباشتن، گرد اوردن، جفت کردن، گرد امدن، انجمن کردن، متراکم کردن
-
assembly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ، مجلس، اجتماع، انجمن، گروه، هيئت قانونگذاری، هم گذاری
-
assemblance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگی
-
assembled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونتاژ، مجتمع، مجموع