کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
scrambled eggs پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
scrambled eggs
/ˌskrambəld ˈegz/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
scrambled eggs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغ زده
-
واژههای مشابه
-
scramble
تندخیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] برخاستن هواپیما به سریعترین وجه ممکن با هدف رهگیری هوایی که متعاقب آن دستور مأموریت نیز ابلاغ شود
-
scrambles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلا کردن، تقلا، تلاش، کوشش، املت درست کردن، بزحمت جلو رفتن، با دست و پا بالا رفتن
-
scrambly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحم
-
scrambling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلا کردن، املت درست کردن، بزحمت جلو رفتن، با دست و پا بالا رفتن
-
scramble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلا کردن، تقلا، تلاش، کوشش، املت درست کردن، بزحمت جلو رفتن، با دست و پا بالا رفتن
-
isotopic scrambling
درآمیختگی ایزوتوپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پدید آمدن نوعی توزیع تعادلی از ایزوتوپها در درون یک مجموعۀ خاص از اتمهای مربوط به یک گونۀ شیمیایی
-
giant scrambling fern
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچ غول پیکر