کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
rotten پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
rotten
/ˈrätn/
دیکشنری
فاسد شده
صفت
corrupt, rotten, evil, perverse, vicious, decayed
فاسد
rotten, carious, corroded, rusty, frowsty, frowsy
پوسیده
spoiled, ruined, bad, devastated, impaired, rotten
خراب
rusty, rotten
زنگ زده
puckery, rotten, wizen
چروک
rotten
روبفساد
spoiled, addle, damaged, decayed, rotten
ضایع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
rotten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاسد شده، فاسد، پوسیده، خراب، زنگ زده، چروک، روبفساد، ضایع
-
واژههای مشابه
-
rottenness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاسد شدن، پوسیدگی
-
rotten borough
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روستای فاسد