کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
represented پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
represented
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
represented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایندگی، نشان دادن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نمایش دادن، بیان کردن، نماینده بودن، وانمود کردن
-
واژههای مشابه
-
representative
نماینده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فرد یا مؤسسهای که با اختیارات و مسئولیتهای مشخص، انجام بخشی از وظایف فرد یا مؤسسهای دیگر را بر عهده گیرد
-
represents
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشان دهنده، نشان دادن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نمایش دادن، بیان کردن، نماینده بودن، وانمود کردن
-
representative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نماینده، نمایشگر، حاکی از، مشعر بر
-
representativeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایندگی
-
represent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایندگی
-
representativity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایندگی
-
representatives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایندگان، نماینده، نمایشگر
-
represented data
دادههای بازنموده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادههای ارائهشده در قالبهایی چون نمودار وجدول و اعداد
-
representative sampling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمونه برداری نمونه
-
representative sample
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمونه
-
personal representative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نماینده شخصی
-
House of Representatives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجلس نمایندگان، مجلس مبعوثان
-
union representative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نماینده اتحادیه