کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
reining پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
reining
/rān/
دیکشنری
غرق شدن
فعل
rein
لجام زدن
halter, rein, tackle, tether, picket
افسار کردن
drive, drive away, steer, force, run, rein
راندن
barricade, prevent, hamper, exclude, hinder, rein
مانع شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
reining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، لجام زدن، افسار کردن، راندن، مانع شدن
-
واژههای مشابه
-
reins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رین، کمر، کلیهها، محل کلیهدر بدن
-
rein in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهار
-
bearing rein
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگهدارنده، مهار
-
draw rein
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی
-
free rein
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازوی آزاد
-
rein orchid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارکیده
-
rein orchis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارچیس
-
Alaska rein orchid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلاسکا ارکیده
-
round-leaved rein orchid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارکید ارغوانی دور گردن
-
coastal rein orchid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارکیده در ساحلی