کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
regular polyhedron پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
regular space
فضای منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک فضای توپولوژیکی که در آن هر مجموعۀ بسته و هر نقطهای در خارج آن مجموعه همسایگیهای باز جداازهم داشته باشند
-
regular graph
گراف منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گرافی که درجۀ همۀ رأسهای آن برابر باشد
-
regular forest
جنگل منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که درختان هر اُشکوب آن ازنظر بلندی و قطر وضعیت تقریباً یکسان داشته باشند
-
regular block
دستۀ منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستهای در ساختار شیمیایی بسپارها که تنها با یک نوع تکپار در یک توالی آرایشمند قرار دارد
-
regular transport
حملونقل منظم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جابهجایی مسافر براساس مسیر و جدول زمانی مشخص
-
regular diet
رژیم معمولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیمی شامل طیف گستردهای از انواع غذاها
-
regular polygon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چند ضلعی منظم
-
regular recurrence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عود عادی
-
regular octahedron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشتاد منظم
-
regular hexahedron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شش گوشه منظم
-
on a regular basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور منظم
-
regular station
ایستگاه متعارف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ایستگاهی که از بین ایستگاههای تشکیلدهندۀ شبکۀ تلفن رادیویی هواـ زمین در مسیر برای برقراری ارتباط با هواگرد یا رهگیری ارتباطات هواگردها در شرایط عادی در نظر گرفته میشود
-
geometrical regularity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منظم هندسی
-
regular dodecahedron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوطلبانه به طور منظم
-
regular payment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرداخت منظم