کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
punching ball پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
punching ball
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توپ مشت زدن
-
واژههای مشابه
-
punches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشت زدن، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، خپله، ضرب، سوراخ کردن، منگنه کردن، مشت زدن بر
-
punch 1, track punch
سنبۀ ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری مربوط به خط که از آن برای سوراخ کردن جای پیچ یا میخ و فرو بردن آنها در ریلبندهای چوبی استفاده میشود متـ . سنبۀ تراورس
-
punch 3
منگنه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه یا وسیلهای که بلیتها را با آن سوراخ و باطل میکنند
-
A punched tieplate
زینچۀ سهسوراخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] زینچهای که سوراخهای آن در برونخط و درونخط همراستا هستند
-
punch 2
سوراخ کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سوراخ و باطل کردن بلیت
-
center punch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانچ مرکزی
-
KO punch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوی پانچ
-
Sunday punch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یکشنبه پانچ
-
rabbit punch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرگوش پانچ
-
punch line
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط پانچ، لب مطلب، جمله اساسی و اصلی
-
punch bag
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیسه پانچ
-
punch-drunk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانچ مست
-
knockout punch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابود کردن پانچ