کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
proof پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
proof
/pro͞of/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
proof
ورآمدن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] عمل افزایش حجم خمیر براثر تخمیر، قبل یا بعد از شکل دادن خمیر
-
proof
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اثبات، مدرک، دلیل، گواه، برهان، نشانه، ملاک، محک، عیار، مقیاس خلوص الکل، چرک نویس
-
واژههای مشابه
-
proofed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اثبات شده
-
proofing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اثبات
-
proofs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اثبات، مدرک، دلیل، گواه، برهان، نشانه، ملاک، محک، عیار، مقیاس خلوص الکل، چرک نویس
-
sound proof box
فرهنگ لغات علمی
دستگاه آلتراسونیک
-
proof cabinet
محفظۀ ورآمدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] محفظهای که دما و رطوبت در آن برای ورآمدن خمیر فراوردههای نانوایی مهار میشود
-
proving, proofing
ورآمدن 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] افزایش حجم خمیر در نتیجۀ به وجود آمدن گاز و تشکیل حباب در بافت آن براثر ترکیبات شیمیایی یا تخمیر
-
first proof
ورآمدن اولیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ورآمدن خمیر پس از چانهگیری و در زمان استراحت متـ . ورآمدن چانه
-
final proof
ورآمدن نهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ورآمدن خمیر نان شکلدادهشده قبل از پخت
-
inductive proof
اثبات استقرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] اثبات حکمی با استفاده از اصل استقرای ریاضی متـ . استدلال استقرایی inductive argument
-
constructive proof
برهان برساختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نوعی برهان در ریاضیات که در آن وجود شیء مورد نظر ازطریق ساختن یا ارائۀ روشی برای ساختن آن اثبات میشود
-
finitary proof
برهان متناهیمبنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برهانی که در آن هیچ مجموعۀ نامتناهی، چه بهطور صریح و چه بهطور ضمنی، به کار نرفته باشد
-
smell proof
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوی اثبات