کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
pressured پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
pressured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دادن
-
واژههای مشابه
-
pressurizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دادن، فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن
-
pressurize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دادن، فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن
-
pressural
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسپکتیو
-
pressures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشارها، فشار، زور، پرس، سنگینی، مضیقه، ضغطه، بار سنگین مصائب و سختیا
-
pressurization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار بالا
-
pressurizer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دهنده
-
pressuring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دادن، ضغطه
-
pressurizers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشارسنج
-
wind pressure, velocity pressure
فشار باد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نیروی کلی اعمالشدۀ باد بر روی یک ساختار
-
atmospheric pressure, barometric pressure
فشار جوّ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ، ژئوفیزیک] فشار وارده از جو، ناشی از جاذبۀ گرانشی ستون هوایی که در بالای نقطۀ مورد نظر قرار دارد
-
pressure gage/ pressure gauge
پیمانۀ فشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای که با آن فشار شارۀ محصور در محفظه را اندازهگیری میکنند متـ . فشارسنج 3
-
pressure-gradient force, pressure force
نیروی شیو فشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نیروی ناشی از تفاوت فشار داخل یک شاره
-
exhaust back pressure,back pressure
پسفشار دود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هرگونه فشاری که مانع از خروج دود از موتور میشود