کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
powerable پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
powerable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرتمند
-
واژههای مشابه
-
power
توان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] مقدار کار انجامشده یا مقدار انرژی قابلتبدیل در واحد زمان
-
power
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، سلطه، زور، سلطنت، عظمت، بنیه، نیرومندی، توش، زبر دستی، پا، بازو، قدرت دید ذره بین، سلطهنیروی برق، برتری، نیرو بخشیدن به، نیرومند کردن، زور بکار بردن، تهمتن
-
powers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، سلطه، زور، سلطنت، عظمت، بنیه، نیرومندی، توش، زبر دستی، پا، بازو، قدرت دید ذره بین، سلطهنیروی برق، برتری، نیرو بخشیدن به، نیرومند کردن، زور بکار بردن
-
powerably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توانا
-
will power
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرت خواهد گرفت، نیروی اراده، تصمیم جدی
-
powerful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرتمند، قوی، نیرومند، مقتدر، پر زور
-
powerfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرتمند
-
power output, output power
توان خروجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انرژیای که در واحد زمان از هر تقویتکننده به جزء دیگری از مدار، مانند بلندگو، میرسد
-
power station, power plant 2
نیروگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] تأسیساتی شامل ساختمان و تجهیزات لازم برای تبدیل انرژی و تولید برق
-
power train
نیرورسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سامانۀ متحرکی که نیرو را از موتور به ملخهای بالگَرد منتقل میکند
-
diffused power
قدرت پخشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] قدرتی که برخلاف قدرت آمرانه (authoritative power) بهصورت گستردهای در میان گروهی از افراد و نهادها در یک پهنۀ مفروض توزیع شده باشد
-
power forward
مهاجم قدرتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، بازیکن گوش قوی و پرتابگری که میتواند نقش بازیکن میانی را بازی کند
-
balance of power
موازنۀ قدرت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] تعادل حاصل از توزیع قدرت میان دولتها