کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
power پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
power
/ˈpou(-ə)r/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
power
توان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] مقدار کار انجامشده یا مقدار انرژی قابلتبدیل در واحد زمان
-
power
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، سلطه، زور، سلطنت، عظمت، بنیه، نیرومندی، توش، زبر دستی، پا، بازو، قدرت دید ذره بین، سلطهنیروی برق، برتری، نیرو بخشیدن به، نیرومند کردن، زور بکار بردن، تهمتن
-
واژههای مشابه
-
powers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرت، برق، توان، نیرو، اقتدار، حکومت، سلطه، زور، سلطنت، عظمت، بنیه، نیرومندی، توش، زبر دستی، پا، بازو، قدرت دید ذره بین، سلطهنیروی برق، برتری، نیرو بخشیدن به، نیرومند کردن، زور بکار بردن
-
powerably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توانا
-
will power
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرت خواهد گرفت، نیروی اراده، تصمیم جدی
-
powerable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرتمند
-
powerful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرتمند، قوی، نیرومند، مقتدر، پر زور
-
powerfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدرتمند
-
electrical power
فرهنگ لغات علمی
توان الکتریکی
-
maximum power
فرهنگ لغات علمی
بیشینه توان
-
power density
فرهنگ لغات علمی
چگالی توان
-
power deposition
فرهنگ لغات علمی
توان لایهنشانی
-
power meter
فرهنگ لغات علمی
توان سنج
-
power meter
فرهنگ لغات علمی
توان سنج