کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
plug in پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
plug in
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
plug in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاگین در، به برق وصل کردن، به پریز زدن، فهمیدن، دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
-
واژههای مشابه
-
plugging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وصل کردن، برق وصل کردن، بستن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن
-
plugs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخه ها، دو شاخه، توپی، قاچ، سر، شیر، سوراخ گیر، در، قاش، دوشاخه کلید اتصال، سربطری، برق وصل کردن، بستن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن
-
plugged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متصل شده، برق وصل کردن، بستن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن
-
plug into
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاگین به
-
plug and play
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) بَندوکار، بند و کار. دستگاههای "بَندوکار" پس از وصل به یک رایانه، بی نیاز به خاموش و روشن کردن رایانه کار می کنند. برای نمونه، موشی های نو "بَندوکار"اند. موشی های دیرین "اَبَندوکار" بودند و تا رایانه بازنشانی (ریسِت) نمی شد کا...
-
repair plug
فتیله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] آمیزهای لاستیکی که سوراخ یا کندگی بهوجودآمده براثر ورود جسم خارجی به تایر را پر میکند
-
body plug
تنبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شیئی که در مراحل آمادهسازی جسد برای پوشاندن اندامهایی مانند گوش و دهان به کار میرفت
-
plug-flow
جریان نهرگونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] نوعی جریان آب یا فاضلاب در حوض یا مخزن یا واکنشگاه که در آن بخشی از سیال بدون پخش شدن یا مخلوط شدن با سایر قسمتها حرکت میکند
-
plug weld
جوش انگشتانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] جوشی در سوراخ دایرهشکل یک قطعه که با ذوب دیوارۀ سوراخ و نیز ذوب قطعۀ دیگر باعث اتصال دو قطعه میشود
-
tie plug
سوراخگیر ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطعۀ کوچک چوبی به اندازۀ میخ برای پر کردن سوراخ ریلبند متـ . سوراخگیر تراورس
-
sparking plug
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاگین جرقه زنی
-
plug hat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاه پلاگین
-
spark plug
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمع موتور، شمع