کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
plate پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
plate
/plāt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
plate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بشقاب، صفحه، پلاک، لوح، قاب، لوحه، روکش، صفحه فلزی، بقدر یک بشقاب، نعل اسب، ورقه یا صفحه، اندودن، روکش فلزی کردن، ابکاری فلزی کردن، روکش کردن، متورق کردن
-
واژههای مشابه
-
platings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشش ها، ابکاری فلزی، روکشی با سیم و زر و غیره
-
plateful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاستیک، بقدر یک بشقاب
-
plating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبکاری، ابکاری فلزی، روکشی با سیم و زر و غیره
-
plated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشیده شده، اندوده، روکشدار
-
faraday plate
فرهنگ لغات علمی
صفحه فارادی
-
faraday plate
فرهنگ لغات علمی
صفحه فارادی
-
faraday plate
فرهنگ لغات علمی
صفحه فارادی
-
end plate
فرهنگ لغات علمی
صفحه پایانی
-
wave plate
فرهنگ لغات علمی
تیغه موج
-
wave plate
فرهنگ لغات علمی
تیغه موج
-
zone plate
فرهنگ لغات علمی
تیغه منطقهای
-
license plate, number plate
پلاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] صفحهای فلزی که پلاک خودرو بر روی آن حک شده است
-
neural plate, medullary plate
صفحۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] صفحۀ ضخیم برونپوست در رویان که لولۀ عصبی از آن به وجود میآید