کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
plat پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
plat
/plat/
دیکشنری
پلات
اسم
drawing, cartography, plat, projection
نقشه کشی
plat
زمینهسازی
map, plan, plot, scheme, plat, chart
نقشه
plat
قطعه زمین کوچک
piece, segment, part, fragment, passage, plat
قطعه
plait, plat
بافتن گیسو
فعل
plan, compass, engineer, machinate, map, plat
نقشه کشیدن
قید
plat
میان بر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
plat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلات، نقشه کشی، زمینهسازی، نقشه، قطعه زمین کوچک، قطعه، بافتن گیسو، نقشه کشیدن، میان بر
-
واژههای مشابه
-
plats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلات، نقشه کشی، زمینهسازی، نقشه، قطعه زمین کوچک، قطعه، جلگه، بافتن گیسو، نقشه کشیدن
-
platted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پخته شده، نقشه کشیدن
-
platting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت، نقشه کشیدن