کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
pie پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
pie
/pī/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
pie
پای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای تنوری متشکل از خمیر پرشده با مخلوطی شیرین که عموماً حاوی میوه است و رویۀ تردی دارد
-
pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای، کلاغ زنگی، کلاغ جاره، ادم ناقلا، جانورابلق، کلوچه گوشت پیچ، کلوچه میوه دارپای، چیز اشفته و نا مرتب، در هم ریختن
-
واژههای مشابه
-
pieing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیگیری، در هم ریختن
-
pie filling
پُرکنندۀ پای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مواد آمادهشدۀ شیرین یا شور، مانند میوه و گوشت و سبزی و ادویه که در داخل پای میگذارند
-
apple pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای سیب
-
shoofly pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کله پاچه
-
cottage pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلبه پای
-
blueberry pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای زردآلو
-
pie shell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسته پای
-
pie plant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیاه پای، روبارب زینتی
-
custard pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای خردل
-
cap-a-pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cap-a-pie، سرتاسر، از سر تا پا، سر تاپا
-
kidney pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیه پای
-
pork pie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پای گوشت خوک