کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
penny-pinch پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
penny-pinch
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
penny-pinch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنی خرج کردن، ذره ذره پول خرج کردن، لئامت با خرج کردن
-
واژههای مشابه
-
penny-pinching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پین کردن
-
pinches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرج کردن، تنگنا، نیشگون، مضیقه، موقعیت باریک، اندک، جآنشین، نیشگون گرفتن، قاپیدن
-
pinche
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پینچ
-
pinch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرج کردن، تنگنا، نیشگون، مضیقه، موقعیت باریک، اندک، جآنشین، نیشگون گرفتن، قاپیدن
-
pennies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سکه
-
penny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنی، شاهی
-
pennis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنیس
-
pennied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنیسی
-
pinch point
گلوگاه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نقطهای در شبکۀ ریلی که ظرفیت قطارهای عبوری از آن نزدیک به ظرفیت کامل آن یا بیش از آن باشد
-
pinch graft
پیوندینۀ نیشگونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] پیوندینۀ پوستی کوچکی که با بلند کردن مکانیکی پوست از خاستگاه پیوندینه جدا میشود
-
pinch hitter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرج کردن
-
penny pincher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پین کن
-
two-a-penny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دو پین