کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
patch clamp پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
patch clamp
فرهنگ لغات علمی
پتچ کلمپ
-
واژههای مشابه
-
patching
وصلهزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] یکی از روشهای تعمیر تایر که در آن وصلۀ لاستیکی را بر روی تویی سوراخشده میچسبانند
-
patches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه ها، وصله، تکه، قطعه زمین، مشمع روی زخم، مدت، زمان معین، وصله ناجور، مسخره، وصله کردن، وصله دوزی کردن، تعمیر کردن، بهم جور کردن
-
patched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه شده، وصله کردن، وصله دوزی کردن، تعمیر کردن، بهم جور کردن
-
patching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پچ کردن، وصله
-
patch 3
وصله 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اصلاحیهای برای رفع خطا یا خطاهای یک نرمافزار
-
balance patch
وصلۀ میزان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تکهلاستیکی که معمولاً در کارخانه در مَنجید تایرهای سنگین یا تقریباً سنگین میچسبانند تا تایر میزان شود
-
patch 2
کَژنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] محدودۀ تغییر رنگ یا تغییر شکلیافتهای در پوست یا غشاهای مخاطی که، به سبب التهاب و پرخونی و برجستگی و جز آنها، از قسمتهای مجاور متمایز میشود
-
tire patch
تماسگاه لاستیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] آن قسمت از لاستیک که بر روی زمین قرار دارد و بیضیشکل است و قطر بزرگ آن در راستای حرکت خودروست و از آن در بررسی تصادف استفاده میشود
-
sweat patch
چسب الکلسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] چسبی که ازطریق جذب عرق پوست، مقدار الکل موجود در آن را میسنجد
-
patch 1
پار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] همۀ ایستگاههای گیرندۀ فعال در لرزهنگاری سهبعدی که از چشمۀ نقطهای معینی داده ثبت کنند
-
patch reef
پارآبسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] قطعهای کوچک و نامنظم و سرتخت از یک همتافت آبسنگی
-
reef patch
پارۀ آبسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] زائدۀ مرجانی منفردی که بر روی فلاتهایی با عمق کمتر از هفتاد متر و اغلب در کولابهای خوست یا در آبسنگهای سدی تشکیل میشود
-
patch graft
پیوند وصلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] قرار دادن لایهای از بافت پوششی بر روی سطح آسیبدیده