کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
past پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
past
/past/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
past
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذشته، سابقه، پیشینه، پیش، پیش از، دور از، در ماورای، قبلی، سابق، قدیمی، ماقبل، ماورای، پایان یافته، وابسته بزمان گذشته، گذشته از
-
واژههای مشابه
-
pastes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاستا، خمیر، چسب، سریش، گل یا خمیر، نوعی شیرینی، چسباندن، چسبیدن، چسب زدن به
-
pasting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسباندن، چسبیدن، چسب زدن به
-
paste
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسباندن، خمیر، چسب، سریش، گل یا خمیر، نوعی شیرینی، چسبیدن، چسب زدن به
-
pastness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذشته
-
pasts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pasts، سابقه، پیشینه
-
copy and paste
بردار و بچسبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رونوشت برداشتن از شیء یا مطلبی از یک جا و قرار دادن آن در جای دیگر
-
cut and paste
ببُر و بچسبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] جدا کردن یک شیء یا مطلب از یک جا و قرار دادن آن در جای دیگر
-
bone paste
خمیر استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] موادی همانند سیمان که در ضایعات استخوانی تزریق میشود و سرانجام استخوان طبیعی جانشین آن میشود
-
acidophilus paste
خمیر تُرشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردۀ تخمیری نیمهجامد شیر که از دَلَمۀ حاصل از اسیدی شدن شیر با لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس تهیه میشود
-
meat paste
خمیر گوشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای خمیرمانند تهیهشده از حدود 70 درصد گوشت ساطوریشده که بافتی با نرمی متوسط دارد
-
bronze paste
خمیر مفرغی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] خمیری که از پرکهای ریز فلزهایی مانند آلومینیم یا مس یا آلیاژ مس در پیوستاری (medium) فرّار تشکیل میشود متـ . خمیر برنزی
-
paste-up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسباندن تا
-
past tense
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان گذشته، ماضی