کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
parasitism پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
parasitism
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
parasitism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگل شناسی، انگلی، زندگی طفیلی، کاسه لیسی
-
واژههای مشابه
-
parasiting
سربارپروازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فن بهکارگیری هواگَرد سربار
-
parasitize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگیزه کردن، انگل شدن بر، طفیلی شدن
-
parasitically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور موقت
-
parasite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگل، طفیلی، صدای مزاحم، پا رازیت
-
parasitization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارازیتیزاسیون
-
parasitizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگلیسیدن، انگل شدن بر، طفیلی شدن
-
parasitizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارازیت می کند، انگل شدن بر، طفیلی شدن
-
parasitic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگلی، پارازیتی
-
parasites
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگل ها، انگل، طفیلی، صدای مزاحم، پا رازیت
-
parasital
دیکشنری انگلیسی به فارسی
parasital
-
parasite 2, parasite aircraft, parasite airplane
هواگَرد سربار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی که به نیروی پیشران و نیروی برآر هواگَرد مادر متکی است و آن را یا با هواگَرد مادر یدک میکشند یا در خارج یا داخل بدنۀ آن سوار میکنند
-
jamming, parasite
اختلال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نشانک الکترونیکی ناخواستهای که معمولاً در سامانههای مخابراتی همراه با نشانک صدا یا تصویر دریافت میشود و آن را مخدوش میکند متـ . پارازیت
-
parasitic DNA
دِنای سربار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← دِنای خودخواه