کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ovulated پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ovulated
/ˈäv-,ˈōvyəˌlāt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ovulated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمک گذاری شده است، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
-
واژههای مشابه
-
ovulation
تخمکگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] آزاد شدن تخمک پس از رسیدن و پاره شدن انبانک
-
ovulations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمک گذاری
-
ovulating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمک گذاری، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
-
ovule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغ، تخمک، تخمچه، اوول
-
ovules
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغ، تخمک، تخمچه، اوول
-
ovulates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم چپ، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
-
ovulate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخمک گذاری، تخمک دادن، تخمک گذاردن، تولید اوول کردن
-
ovule 1
گیامامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ کیسۀ رویانی و بافتهای اطراف آن متـ . مامه 1، تخمک گیاهی، تخمک 1
-
ovulate 1
تخمکدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای تخمک
-
ovulate 2
تخمک گذاشتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تولید و آزادسازی تخمک
-
ovulation method
روش تخمکگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← روش مخاط دهانۀ رحم
-
ovulation method
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روش تخمک گذاری
-
orthotropous ovule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغ تخمگذار