کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
outfit پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
outfit
/ˈoutˌfit/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
outfit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لباس، ساز و برگ، تجهیز، ساز، همسفر، توشه، بنه سفر، لوازم فنی، گروه، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
واژههای مشابه
-
outfitted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجهيزات، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
outfits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لباس، ساز و برگ، تجهیز، ساز، همسفر، توشه، بنه سفر، لوازم فنی، گروه، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
outfittings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوازم جانبی
-
outfitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجهیز، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
camp car, outfit car, dormitory car, bunk car
واگن خوابگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی با امکانات اقامتی برای استراحت کارگران و کارکنان در محل کارگاه نصب خط