کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
oscillate پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
oscillate
/ˈäsəˌlāt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
oscillate
واژهنامه آزاد
نویدن، نواندن. "نوسان کردن" به پارسی می شود "نویدن" که چون "دویدن" خوانده و گردانده می شود. "به نوسان درآوردن" به پارسی می شود "نواندن".
-
واژههای مشابه
-
oscillation
نوسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تغییر دورهای هر کمیت فیزیکی حول مقدار میانگین آن
-
oscillates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، مردد بودن، از این سو به ان سو افتادن
-
oscillators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسانگرها، نوسان ساز، نوسانگر، ارتعاش سنج، نوسان کننده، دستگاه تولید برق نوسانی در رادیو
-
oscillancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان
-
oscillator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسانگر، نوسان ساز، ارتعاش سنج، نوسان کننده، دستگاه تولید برق نوسانی در رادیو
-
oscillations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسانات، نوسان، تپش
-
oscillating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان، نوسان دار
-
oscillated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، مردد بودن، از این سو به ان سو افتادن
-
oscillational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان
-
oscillance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عینک
-
oscillation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان، تپش
-
oscillative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوسان
-
atmospheric oscillation
نوسان جوّ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک، علوم جَوّ] ← کِشَند جوّ