کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
orders پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
orders
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
orders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفارشات، سفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، فرمان، نظام، حواله، سامان، دسته، انتظام، ایین، فرمایش، امریه، ارایش، ضابطه، زمره، صنف، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروهخاصی، دسته اجتماعی، طرز قرار گیری، سیاق، ساز، رسم، انجمن، مقام، نوع، امر، درمان، ارج...
-
واژههای مشابه
-
order
رَج چَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] هر لایه از چَفتۀ چندلایه
-
order
راسته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] پنجمین رتبۀ رسمی در آرایهشناسی موجودات زنده، بالاتر از تیره و پایینتر از رده
-
in order
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به ترتیب، بمراتب
-
to order
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به سفارش، سفارش دادن، مرتب کردن، فرمان دادن، برات دستور دادن، تنظیم کردن، منظم کردن، فرمودن
-
orderable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل سفارش
-
orderings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل، مرتب سازی، ترتیب، سفارش دهی
-
order
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، فرمان، نظام، حواله، سامان، دسته، انتظام، ایین، فرمایش، امریه، ارایش، ضابطه، زمره، صنف، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروهخاصی، دسته اجتماعی، طرز قرار گیری، سیاق، ساز، رسم، انجمن، مقام، نوع، امر، درمان، ارجاع، خط، ر...
-
orderer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفارش دهنده
-
ordering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب سازی، ترتیب، سفارش دهی
-
partial order, ordering, order relation
ترتیب جزئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] رابطهای دوتایی میان اعضای یک مجموعه که بازتابی و پادمتقارن و ترایا باشد
-
change order, variation order
دستور تغییر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] دستور کتبی تغییر کار به پیمانکار مطابق با مفاد پیشبینیشده در پیمان
-
social order
نظم اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] وضعیتی اجتماعی حاصل به جا آوردن مجموعهای از ضوابط و قوانین و سازوکارها و عرفهای اجتماعی که باعث انسجام جامعه و هماهنگی میان کنشگران اجتماعی (social actors) میشود
-
prepolitical order
نظم پیشاسیاسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظمی که پیش از شکلگیری نهادهای سیاسی وجود دارد و ممکن است بعد از آنها هم دوام یابد