کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
observant پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
observant
/əbˈzərvənt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
observant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعایت، هوشیار، مراقب، مراعات کننده
-
واژههای مشابه
-
observables
شناسانه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ویژگیهای یک شیء یا پدیده که ازطریق آنها بتوان آن شیء یا پدیده را شناسایی کرد
-
observed
دیدبانیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ویژگی یک یا چند عنصر هواشناختی که مشاهده و ارزیابی شده است
-
observer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهده کننده، پیرو رسوم خاص
-
observes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهده می شود، رعایت کردن، مشاهده کردن، نظاره کردن، گفتن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، برپا داشتن، دیدن
-
observable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل مشاهده است، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن، ظاهر
-
observers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناظران، مشاهده کننده، پیرو رسوم خاص
-
observative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهدهگر
-
observance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعایت، مراعات
-
observation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهده، نظر، رعایت، ملاحظه، مراقبت، تماشا، رصد کردن، قوه مشاهده
-
observe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهده کنید، رعایت کردن، مشاهده کردن، نظاره کردن، گفتن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، برپا داشتن، دیدن
-
observances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رعایت، مراعات
-
observator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رصدخانه
-
observed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاهده شده، رعایت کردن، مشاهده کردن، نظاره کردن، گفتن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، برپا داشتن، دیدن