کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
normalities پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
normalities
/nôrˈmalitē/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
normalities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عوارض، حالت عادی، هنجاری، به هنجاری
-
واژههای مشابه
-
normalizer
بهنجارساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای زیرمجموعهای مفروض مانند H از یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی مانند g از گروه که g-1Hg=H متـ . نرمالساز
-
normalizing
بهنجارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] گرم کردن آلیاژ آهنی تا دمای مناسب بالاتر از دامنۀ دگرگونی و سپس سرد کردن آن در هوا تا دمایی پایینتر از دامنۀ دگرگونی
-
normalization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی سازی، هنجارسازی
-
normalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی کردن، طبیعی کردن، هنجار کردن، بصورت عادی و معمولی در اوردن، تحت قانون و قاعده در اوردن
-
normals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی، هنجار، خط ناظم
-
normalizations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی سازی، هنجارسازی
-
normality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی، حالت عادی، هنجاری، به هنجاری
-
normalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی کردن، طبیعی کردن، هنجار کردن، بصورت عادی و معمولی در اوردن، تحت قانون و قاعده در اوردن
-
normal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طبیعی، هنجار، خط ناظم، عادی، معمولی، معمول، متوسط، ساده، به هنجار
-
normalizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی می شود، طبیعی کردن، هنجار کردن، بصورت عادی و معمولی در اوردن، تحت قانون و قاعده در اوردن
-
normalness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادت
-
normally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور معمول
-
normal fault
گسل عادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گسلی که در آن فرادیواره نسبت به فرودیواره به سمت پایین حرکت کرده است