کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
no. پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
no.
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
no.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نه، پاسخ نه، ابدا، خیر، نه خیر
-
جستوجو در متن
-
نورسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)roste) تازه روییده ؛ (به مجاز) جوان ، تازه بالغ شده .
-
نورهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)rahān) (= نوراهان) (در قدیم) تحفه ، سوغات ، ارمغان .
-
نوشروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)šervān) (در اعلام) (= انوشیروان ، انوشروان) ، ← انوشیروان و انوشروان .
-
نوبر
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)bar) ویژگی میوهای که در آغاز فصل خود به بازار میآید ؛ (به مجاز) تازه و جدید ؛ (در قدیم) تَر و تازه ، شاداب ؛ (در قدیم) تحفه ، نو برانه .
-
نوشید
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)šid) (اوستایی) نودرخشید ، نودرخشان ؛ از واژهی (اوستایی) ' nov-sit ' ؛ (در اعلام) نام مادر مانی = تازه درخشید .
-
نوفل
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)fal) (عربی) جوان زیبا ، مرد بخشنده و عطا کننده ؛ (در اعلام) نام چند صحابی .
-
نوذر
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)zar) (در اعلام) نام پسر منوچهر یکی از پادشاهان کیانی (در شاهنامه) که پس از او به سلطنت رسید و به دست افراسیاب گرفتار شد و با بیشتر سران لشکر کشته شد .
-
نوشیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)ši doxt) (اوستایی - پهلوی) ، (نوشید + دخت = دختر) ، دختر نودرخشان ؛ (به مجاز) دختر تازه رستهی زیبا .
-
آن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nu(n) طاری: e / un طامه ای: nuhun طرقی: e / un کشه ای: e / un نطنزی: no(n)
-
نوبخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)baxt) (= جوان بخت) (در اعلام) از نامهای دوران ساسانی ؛ (در اعلام) نوبخت اهوازی نام ستاره شناس نامور ایرانی که دو کتاب ریاضی را از زمان پهلوی به تازی ] عربی [ برگردانید .
-
نوروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)ruz) بزرگترین جشن ملی اقوام ایرانی که از نخستین لحظات سال نو آغاز میشود ؛ نام گلی (گل نوروز) ؛ (در قدیم) (به مجاز) بهار ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) از الحان قدیم ایرانی.
-
نوبهار
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)bahār) آغاز فصل بهار ؛ (در قدیم) سبزهی نو رسته ، گل و شکوفهی تازه روییده ؛ نو بهار (از سنسکریت) (در قدیم) به معنی معشوق یا زن زیبا ؛ ]در اصل نام معبد بودایی در بلخ بوده و به علت وجود بتهای زیبا در آن ، ' مشبه به ' زیبارویان و معشوقگان ...