کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
narrow-body پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
narrow-body
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدن باریک
-
واژههای مشابه
-
narrow body
باریکپیکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواپیمایی که میان صندلیهای مسافری آن فقط یک راهرو وجود داشته باشد
-
narrow-bodied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باریک
-
narrow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باریک، کم پهنا، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن، خرد ساختن، خرد شدن، خرد کردن، محدود، تنگ، کوته فکر، دراز و باریک، ضیق
-
narrower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باریک تر، باریک، محدود، تنگ، کوته فکر، دراز و باریک، ضیق
-
narrows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط می کند، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن، خرد ساختن، خرد شدن، خرد کردن
-
narrowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنگ شدن، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن، خرد ساختن، خرد شدن، خرد کردن
-
narrowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنگ شده، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن، خرد ساختن، خرد شدن، خرد کردن
-
many body
فرهنگ لغات علمی
چند جسمی
-
narrow-body aircraft
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیما باریک
-
bodying
تنوارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] افزایش گرانرَوی ظاهری یک پوشرنگ یا ورنی (رزین یا لاک) در هنگام ساخت یا در طول مدت نگهداری
-
body
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدن، بدنه، اندام، جسم، لاشه، جسد، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی، دارای جسم کردن
-
bodied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدنی، دارای بدن، جسیم
-
bodies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدن، بدنه، اندام، جسم، لاشه، جسد، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی، دارای جسم کردن