کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
movings پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
movings
/ˈmo͞oviNG/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
movings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جابجاییها
-
واژههای مشابه
-
move in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکت در
-
moving in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در حال حرکت
-
move
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکت، اقدام، نقل مکان، جنبش، تکان، تغییر مکان، نوبت حرکت یابازی، حرکت دادن، حرکت کردن، جنبیدن، تکان دادن، بجنبش دراوردن، بازی کردن، بحرکت انداختن، وادار کردن، تحریک کردن، سیر کردن، متاثر ساختن
-
moved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل مکان کرد، حرکت دادن، حرکت کردن، جنبیدن، تکان دادن، بجنبش دراوردن، بازی کردن، بحرکت انداختن، وادار کردن، تحریک کردن، سیر کردن، متاثر ساختن
-
move into
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفتن به، مهاجرت به
-
move on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکت کن
-
rig move
جابهجایی دکل نفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حرکت دکل نفتی یا سکوی حفاری از نقطهای به نقطۀ دیگر
-
moving block
سیرگاه متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سیرگاهی که طول آن برابر است با طول قطار بهعلاوۀ دو فاصلۀ ایمنی در دو انتها که همراه با قطار جابهجا میشود
-
moving ramp
شیببَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] پیادهروِ متحرک شیبدار
-
moving cluster
خوشۀ متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] یک خوشۀ ستارهای باز که فاصلۀ آن ازطریق مشاهدۀ حرکت خاصۀ ستارههای آن قابل محاسبه است
-
slow-moving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهسته در حال حرکت
-
self-moving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود حرکتی، متحرک بطور خود کار، خود رو
-
moving stairway
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده روی در حال حرکت، بالارو