کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
mouth پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
mouth
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
mouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان، دهانه، مدخل، بیان، غنچه، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
واژههای مشابه
-
mouthfuls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لقمه، مقدار
-
mouthes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان
-
mouthe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موهام
-
mouthful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لقمه، مقدار
-
mouthing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حواس پرتی، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان، دهانه، مدخل، بیان، غنچه، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouth-to-mouth resuscitation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنفس دهان به دهان
-
vestibule of mouth
دهلیز دهان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] قسمتی از حفرۀ دهان بین مخاط داخلی گونه و قوس دندانی
-
foul-mouthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب خورده، بدزبان، بیعار، بی عفت، فحاش، بد دهن، هرزه دهن، هرزهگو
-
by word of mouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با کلمه ای از دهان
-
mouth-watering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان آبیاری
-
large-mouthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگ